بهترین روشهای تقویت مهارت شنیداری زبان انگلیسی
در آموزش زبان انگلیسی، برای تعداد زیادی از زبانآموزان، مهارت شنیداری، از بقیهی مهارتها سختتر است. در امتحانهای زبان نیز معمولا کمترین نمره را از این مهارت میگیرند. اگر شما هم با این مشکل مواجه هستید، این مطلب را بخوانید تا ببینید که تنها نیستید و راهحلهایی برای تقویت مهارت شنیداری زبان انگلیسی (listening) وجود دارد.
به عنوان زبانآموز، شنیدن همیشه برای من سختترین مهارت بوده است – احتمالا به این خاطر که روش کارم اشتباه بوده است.
گاهی اوقات از زبانآموزان دیگر میشنیدم که از همان اوائل کار هیچ مشکلی در شنیدن و درکِ زبان جدید نداشتهاند.
ولی من داشتهام.
بعضی از زبانآموزان میگفتند که بعد از مدتی تمرین کردن «قلق آن را به دست آوردهاند.» بعد از آن شنیدن و فهمیدن زبان جدید برای آنها هیچ مشکلی نداشت.
من این مشکل را هم داشتم.
در تلاشم برای یاد گرفتن زبان، یادگیری شنیدن سخت و طولانی و دردناک بود. اگر بگویم که دو قدم به جلو و یک قدم به عقب میرفتم کم گفتهام. انگار که دو سانت جلو میرفتم و باز دو قدم برمیگشتم؛ بعد از دو ماه، نیم قدم به جلو میرفتم و بعد کنار میکشیدم. کلا خیلی سخت بود!
درنهایت، فهمیدم که چرا شنیدن تا این حد برای من سخت بوده است: درواقع همهی تلاش من برای شنیدن اشتباه بود.
در ادامهی این مطلب، با فعالیتی آشنا میشوید که بیشتر زبانآموزان (از جمله خودم) برای یادگیری شنیدن انجام میدهند. و بعد توضیح میدهم که چرا این تمرین خوبی نیست، و سه تمرین دیگر را معرفی میکنم که میتوانند خیلی کارآمدتر و مفیدتر باشند.
اگر شما هم مثل من برای شنیدن زبان جدید به مشکل برخوردهاید، میتوانید در چند قدم مشکل خود را حل کنید.
قبل از اینکه به این روشها بپردازم، میخواهم داستان یک لحظهی دردناک را تعریف کنم که هیچوقت آن را فراموش نمیکنم.
ترسناکترین روز من در زبانآموزی
آن روز اولین روز از اقامت چهار هفتهای من در مادرید بود که برای کار کردن روی زبان اسپانیاییم برنامهریزی کرده بودم.
در یکی از کلاسهای زبان اسپانیایی ثبتنام کرده بودم و صبح همان روز آنها برای تعیین سطح کلاسی که باید در آن شرکت میکردم از من امتحان گرفتند. خواندن، نوشتن و صحبت کردن من به زبان اسپانیایی خوب بود، به همین خاطر من را در کلاس سطح B2 گذاشتند.
بعد از آزمون تعیین سطح به کلاس جدیدم رفتم. از همان لحظهی اول سردرگم شده بودم.
معلم که فقط به اسپانیایی حرف میزد، داشت ساختارهای گرامری پیچیدهای را توضیح میداد که من تابهحال ندیده بودم. من تمام تلاش خود را میکردم تا بفهمم.
میخواستم بگویم «دیگه بسه» و از کلاس بیرون بروم.
ولی درعوض وانمود کردم که میفهمم و براساس آنچه در کتاب خوانده بودم یکی دو تا سؤال پرسیدم که توجه معلم را به خود جلب نکنم. بعد از دو ساعت گرامر، من تنها کسی نبودم که کاملا گیج شده بود.
معلم متوجه مشکل دانشآموزان شد و گفت: دیگه گرامر کافیه، حالا بیاین بازی «تلفن شکسته» رو بازی کنیم!
از یک دختر ایتالیایی که کنار من نشسته بود پرسیدم: «شما فهمیدید این بازی چیه؟»
شانههایش را بالا انداخت.
کمی بعد، معلم بهصورت عملی نشان داد که باید بازی «زمزمهی ژاپنی» را به اسپانیایی بازی کنیم.
ضربان قلب من بالا رفت و حس کردم حالم به هم میخورد.
معلم باید چیزی را در گوش دانشآموز اول زمزمه میکرد که او هم پیغام را به فرد کناری خود منتقل میکرد. کار همینطور ادامه داشت تا آخرین دانشآموز پیغام را بلند میگفت. من آخرین دانشآموز بودم.
احتمالا میتوانید حدس بزنید که بعد از آن چه شد. اوضاع خراب بود.
من تنها دانشآموزی بودم که پیغام را درک نکردم. همه منتظر بودند که آخرین پیغام اعلام شود. من یک کلمه هم نداشتم که بگویم.
معلم به دختر کناری من گفت میتواند قانون بازی را بشکند و دوباره پیغام را زمزمه کند. باز هم چیزی نفهمیدم.
خیلی حس بدی داشتم. حس میکردم نباید سر این کلاس مینشستم.
حس میکردم همه را از خودم ناامید کردهام.
با وجود همهی احساساتی که داشتم، نمیخواستم دست از تلاش بردارم. خیلی وحشتناک بود، ولی بعد از آن روز تصمیم گرفتم تا برای موفقتر شدن تلاش کنم.
دفعهی بعد من ضعیفترین بازیکن نخواهم بود.
به دو دلیل این داستان را برای شما تعریف کردم. اول اینکه، حتی اگر فکر میکنید که اوضاع خیلی بد است، ناامید نشوید. من فقط جلوی بقیهی زبانآموزان خجالتزده شدم. دوم اینکه، اضطراب نقش مهمی در موفقیت و پیشرفت شما بازی میکند. بعدا به این نکته باز میگردیم.
بزرگترین اشتباهی که بیشتر زبانآموزان مرتکب میشوند
وقتی برای اولین بار شروع به یادگیری زبان دوم کردم، خیلی زود متوجه شدم که شنیدن از همه برایم سختتر است.
بدون زیرنویس فیلم دیدم، فیلم را با زیرنویس به زبان خودم نگاه کردم و بعد دوباره با زیرنویس زبان جدید آن را دیدم. برنامهی اینترنتی گوش دادم و هر شنبه صبح به اخبار اسپانیایی گوش کردم .
حتی وقتی که متن اخبار یا زیرنویس فیلم را متوجه میشدم، قادر نبودم تا کلماتی را که میشنیدم به کلمات نوشتهشده ربط دهم.
فکر کردم شاید باید بیشتر تلاش کنم. برای همین هم تلاش کردم – ساعتها به فایلهای صوتی گوش دادم.
مشکل اینجا بود که حتی با وجود ساعتها گوش دادن، وضعیتم بهتر نمیشد.
بعد از اینکه چند سال زبان را در کشور خودم یاد گرفتم، برای سفر به اسپانیا رفتم و تازه آنجا فهمیدم که مشکل کجاست… من در تلهی شنیدن منفعلانه افتاده بودم. بعد از اینکه مجبور شدم از زبان استفاده کنم و با افراد محلی حرف بزنم متوجه شدم که بهخاطر شنیدن منفعلانه پیشرفت نمیکردم.
شنیدن منفعلانه چیست؟
شنیدن منفعلانه یعنی اینکه فقط به صدایی ضبطشده به زبان هدف گوش دهید یا فیلمی به این زبان ببینید. هدف شما این است که حتی اگر الان متوجه نشوید، کمکم از طریق فرایند طبیعیِ جذب کردن، شروع به فهمیدن متن میکنید.
مشکل اینجاست که این روش خیلی موفق نیست.
معمولا زبانآموزان ایدهی شنیدن منفعلانه را میپسندند، چرا که بسیاری از برنامههای زبان براساس تمرین کردن هستند. این برنامهها پیشنهاد میدهند که وقتی درحال ظرف شستن هستید، رانندگی میکنید یا خواب هستید، میتوانید مهارتهای شنیداری خود را بهبود بخشید.
خیلی خوشایند است – وقتی خواب هستید زبان یاد بگیرید! از این راحتتر نمیشود!
متأسفانه بیشتر اوقات روشهایی که میخواهند با کمترین تلاش بهترین نتیجه را به شما بدهند خیلی موفق نمیشوند.
چرا شنیدن منفعلانه موفق نیست؟ برای پاسخ دادن به این سؤال، باید یک یا دو چیز را درمورد اضطراب و موفقیت بدانید.
موفقیت درمقابل اضطراب: چه چیزی لازم است بدانید؟
باید اعترافی بکنم – هرگاه که روی مهارتهای زبانی خودم کار نمیکنم یا به زبانآموزانم برای اینکار کمک نمیکنم، یا ورزش میکنم یا برنامههای ورزشی میبینم. ورزش را دوست دارم! همانقدر که به ورزش علاقه دارم به زبان هم علاقه دارم.
حتی اگر به ورزش علاقه ندارید، میتوانید از درس ارزشمندی که از یکی از مربیان بزرگ فریزبی یاد گرفتم، بهره ببرید.
ایدهی سادهای است که نمودار موفقیت – اضطراب نام دارد.
این نمودار نشان میدهد که «بهترین» میزان اضطراب برای بیشترین میزان موفقیت وجود دارد.
اگر اضطراب نداشته باشید، یا زیادی اضطراب داشته باشید، عملکرد خیلی خوبی نخواهید داشت. وقتی سطح اضطراب شما مناسب باشد عملکرد بهتری خواهید داشت. این سطح را اضطراب «شانس طلایی» مینامند.
وقتی که بازی زمزمه را در کلاس زبان اسپانیایی انجام میدادم، زیادی اضطراب داشتم. از سطح اضطراب مناسب خیلی گذشته بودم. اصلا نمیتوانستم عملکردی داشته باشم، چه برسد به اینکه روی صداهای زبان دوم تمرکز کنم.
عکس این قضیه در گوش دادن منفعلانه اتفاق میافتد. وقتی که به صدای ضبطشده گوش میدهیم یا فیلم میبینیم، بهراحتی تمرکز خود را از دست میدهیم. وقتی زیادی آرام هستیم و سطح اضطراب پایین است، عملکرد و پیشرفتمان خیلی کمتر خواهد شد.
وقتی بهصورت منفعلانه چیزی را میشنوید، هیچ خطری در کار نیست. اگر چیزی را متوجه نشدید عواقبی در انتظار شما نیست.
شنیدن منفعلانه موفق نیست چون که فشاری روی شما نیست که پیشرفت کنید. اگر میخواهید مهارتهای شنیداری خود را بهبود بخشید باید چیزی داشته باشید که شما را مجبور به تمرکز کند.
برای اینکه مهارت جدیدی را که قبلا نداشتهاید بهبود دهید، باید ریسک را وارد معادله کنید.
مفیدترین راه برای بهبود بخشیدن مهارتهای شنیداری
مفیدترین تمرین برای بهبود بخشیدن به مهارتهای شنیداری، تمرینی به نام «شنیدن فعال با ریسک بالا» است.
شنیدن فعال یعنی اینکه شما باید به چیزی گوش دهید و براساس آن عملی را انجام دهید.
تفاوت اصلی شنیدن فعال با منفعلانه این است که در شنیدن فعال، شما باید نسبت به چیزی که شنیدهاید واکنش نشان دهید. این تغییر باعث میشود تا روی نمودار عملکرد-اضطراب بالا بروید. ولی فقط فعال بودن کافی نیست.
اگر میخواهید که در نمودار عملکرد-اضطراب به منطقهی «شانس طلایی» که در آن نرخ عملکرد و یادگیری شما از همیشه بهتر است، برسید، باید خطراتی را بپذیرید.
یکی از بهترین انواع شنیدن فعال با ریسک بالا، صحبت کردن رو در رو با کسی است که زبان اول او را یاد میگیرید.
صحبت کردن رو در رو خیلی بهتر از شنیدن منفعلانهی صدای ضبطشده است، چرا که شما را مجبور میکند تا تمرکز کنید و فعالانه درگیر مکالمه شوید.
خیلی واضح روزی را بهخاطر میآورم که در شرایطی قرار گرفتم که باعث شد تا قدرت شنیدن فعال با ریسک بالا را درک کنم. روزی که در مادرید بودم و به دنبال پارکینگ میگشتم.
من و دوستم وارد یک پارکینگ زیرزمینی شدیم. پارکینگ هیچ تابلویی برای ساعات کار و قیمت نداشت.
به باجهی نگهبان پارکینگ رفتیم و من به اسپانیایی پرسیدم «هزینهی پارک کردن چقدره؟»
نگهبان جواب ما را داد.
شروع خوبی بود.
بعد پرسیدم «چه ساعتی میبندید؟»
پاسخ او کلماتی اسپانیایی بودند که از یک گوشم وارد و از گوش دیگرم خارج میشدند.
فاصلهی هتل ما تا پارکینگ یک ساعت بود و میترسیدیم که اگر زیادی در شهر بمانیم و پارکینگ بسته شود، مجبور شویم تا صبح در شهر بمانیم.
باید میفهمیدم که پارکینگ کی بسته میشود.
اگر ماشین ما در پارکینگ گیر میافتاد، دوستم هرگز مرا نمیبخشید. خطر این کار خیلی بالا بود!
درطول ۱۵ دقیقهی بعد چند سؤال از او پرسیدم که پاسخ هر کدام از آنها اطلاعات زیادی را در بر داشت که من بهسختی متوجه میشدم. ولی بعد از ۱۵ دقیقه حرفهای نگهبان پارکینگ کمکم داشت معنی پیدا میکرد.
بالاخره پیغام او واضح شد. پارکینگ ۲۴ ساعته باز بود ولی اگر بعد از نیمه شب باز میگشتیم هزینهی روز بعد را هم از ما میگرفتند.
هورا! چه عالی!
بالاخره متوجه شدم. و از آن بهتر، در آن ۱۵ دقیقه بیشتر از همیشه فهمیدم که چطور میتوانم درک شنیداری خود را افزایش دهم.
از بعد از آن روز همیشه تلاش میکردم تا مهارتهای شنیداری خود را با حرف زدن رو در رو با یک فرد محلی بهبود ببخشم.
راهی دیگر برای پیدا کردن این نوع تمرین، تبادلات زبانی است. تبادل زبانی بهترین راه برای تمرین فعالانه است. مخصوصا اگر با فرد جدیدی آشنا شوید و بخواهید تا تأثیر مثبتی روی او بگذارید. منابع زیادی هستند که میتوانید بیتوجه به محل زندگی خود با آنها تبادل زبانی انجام دهید.
اگر تابهحال زبان جدید را کاملا درک نکردهاید، ممکن است که صحبت کردن با اشخاص کمی ترسناک باشد. ولی پیشرفتی را که میتوانید با این نوع تمرین به دست آورید، دستِ کم نگیرید.
یک راهحل دیگر: شنیدن فعال با ریسک پایین
اعتراف میکنم که دو مشکل اساسی در تمرینِ شنیدن فعال با ریسک بالا وجود دارد:
۱. گاهی اوقات سخت است که برای صحبت کردن با کسی برنامه ریزی کنیم – مخصوصاً اگر در کشوری که میخواهید زبان آن را یاد بگیرید، زندگی نمیکنید یا اینکه صحبت کردن از طریق اسکایپ به دلیل وجود تفاوت زمانی امکان پذیر نباشد.
۲. اگر شما در شنیدن فعال با ریسک بالا زیادی اضطراب داشته باشید، ممکن است که عملکرد شما در نمودار وارد منطقهی قرمز شود.
اگر مشکل شمارهی دو را دارید، پیشنهاد میکنم تا حداقل یک بار امتحان کنید. بعد از یک بار امتحان کردن اضطراب شما پایین میآید.
درست همانطور که در ابتدای متن گفتم؛ من خودم ترس از خجالتزدگی را تجربه کردهام. ولی با تمرین کردن این مسئله بهتر میشود.
تلاش کنید تا کسی را پیدا کنید که زبان موردنظر شما را صحبت میکند و شما به او اعتماد دارید. یا اینکه برای شروع، با کسی صحبت کنید که دیگر قرار نیست او را ببینید (مثلا نگهبان پارکینگ).
اگر مشکل شمارهی یک را دارید، باید از روشی برای شنیدن فعال استفاده کنید که به شخص دیگری نیاز نداشته باشد.
این نوع تمرین شنیدن «شنیدن فعال با ریسک کم» نام دارد.
شنیدن فعال با ریسک کم بهتر از شنیدن منفعلانه است؛ چون که هنوز هم فعالانه با منابع شنیداری درگیر هستید. شما نمیتوانید این نوع از تمرینات را درحین انجام کارهای دیگری مانند رانندگی یا کار انجام دهید.
نرمافزارها و برنامههای آموزشی مثالهایی از این شیوهی یادگیری هستند.
برای مثال نرمافزار دولینگو (doulingo) شامل تمرینات سادهی شنیدار است که از شما میخواهند تا در پاسخ به یک کلیپ کوتاه صوتی، به سؤالات جواب دهید و معما حل کنید.
اگر نمیتوانید برای زبان موردنظر خود برنامهای پیدا کنید، تا آنجا که میتوانید با یک فایل شنیداری که معمولا برای شنیدن منفعلانه از آن استفاده میکنید بازی بسازید.
مثلا به جای اینکه فایل صوتی را در ماشین گوش کنید، آن را پشت میز و با یک قلم و کاغذ روبهرویتان گوش کنید و شروع به نوشتن آنچه میشنوید، کنید.
هرچه را که فهمیدید، بنویسید و بعد سعی کنید تا جاهای خالی را با حدس زدن اطلاعات از روی بقیهی متن پر کنید. یا اینکه چند بار یک تکه از فایل را گوش دهید تا همهی جاهای خالی را پر کنید.
این تمرین بهاندازهی شنیدن فعال با ریسک بالا کارآمد نیست، ولی این روش در مقایسه با گوش دادن منفعلانه، شما را در مدتی کوتاه بسیار جلو میاندازد.
چطور مهارتهای شنیداری خود را با فعالیتهایی بهغیر از گوش دادن بهتر کنید
سختیِ شنیدن برای اکثر افراد دو دلیل اصلی دارد:
۱. نمیتوانید بین کلمات روی کاغذ و صداهایی که میشنوید ارتباط برقرار کنید – ممکن است که این امر بهخاطر سرعت صحبت کردن یا لهجهی فرد یا عدم تمرین با ریسک بالا باشد.
۲. میتوانید صداهای زبان هدف را تشخیص دهید و قادرید تا آن صداها را به کلمات ربط دهید، ولی نمیدانید که آن کلمات چه معنایی دارند. ممکن است که این حالت به این خاطر باشد که دانش شما از آن زبان هنوز کافی نیست.
اگر زمان زیادی با کتابهای زبان موردنظر درگیر بودهاید، به احتمال زیاد مشکل شما در شنیدن به دلیل شمارهی ۱ است. باید تمریناتِ با ریسک بالای بیشتری انجام دهید یا اینکه حداقل زمان بیشتری را برای انجام تمرینات با ریسک پایین صرف کنید.
به عبارت دیگر، باید خود را در شرایطی قرار دهید که در آن با بالا بردن ریسک، گوش خود را تا جایی که میتوانید ماهر کنید (از روشهای بالا استفاده کنید).
گاهی اوقات دلیل اینکه زبانآموزان توانایی درک مطالب شنیداری را ندارند این است که بهاندازهی کافی به افزایش دایرهی لغات خود نپرداختهاند و گرامر آن را بهخوبی یاد نگرفتهاند.
وقتی که یاد گرفتن زبان را تازه شروع کرده بودم، یادم میآید که فیلمهایی را بدون زیرنویس تماشا میکردم و فکر میکردم که «امکان نداره، هرگز این زبان رو یاد نمیگیرم.»
این بازخورد منفی بود. درواقع اینکه من از فیلم هیچ چیز متوجه نمیشدم، هیچ ربطی به توانایی من برای یاد گرفتن آن زبان نداشت.
بعدها که زیرنویس یا فایل نوشتاری را پیدا کردم و خواندم متوجه شدم که اصلا لغاتی که گوش میدادم را بلد نبودم. باید دانش عمومی خود را درمورد آن زبان بیشتر میکردم.
هر چقدر هم که تمرین شنیدن منفعلانه انجام میدادم فایدهای نداشت.
بهترین راه برای حل این مشکل این است که بهسادگی بدون شنیدن، مطالعهی بیشتری داشته باشیم.
اگر فیلم را خاموش میکردم و شروع میکردم به خواندن یک کتاب یا اینکه وقت خود را صرف مطالعهی وبسایتی برای زبانآموزان مبتدی میکردم، خیلی بهتر بود.
بعد از اینکه زبان را بهاندازهی کافی یاد گرفتم، میتوانم حداقل به این امید متن نوشتاری فایل صوتی را بخوانم که کلمات روی کاغذ را متوجه میشوم. و هر چقدر که به دانش لغت و گرامر خود اضافه کنم اعتمادبهنفسم هم بیشتر میشود. وقتی به این نقطه رسیدم، میتوانم از روشهای تمرین با ریسک بالا استفاده کنم تا به صداها بیشتر عادت کنم و سرعت آن را تاحدی که گوشم قادر به تشخیص کلمات باشم، بیشتر کنم.
نتیجهگیری
تمرین شنیداری منفعلانه، به جز اینکه فایدهای ندارد، میتواند شما را کلافه کند. این کار در بدترین حالت میتواند باعث شود که کلاً دست از یادگیری زبان بردارید. در بهترین حالت، شنیدن منفعلانه برای این خوب است که نشان دهید که با استفاده از روشهای بهتر و مؤثرتر پیشرفت کردهاید.
اگر واقعا میخواهید تا مهارتهای درک متن شنیداری را در خود بهبود ببخشید:
- خود را در شرایط تمرین شنیدن با خطر بالا قرار دهید. ببینید که آیا میتوانید از بهترین ابزار برای بهبود عملکرد خود – یعنی اضطراب – استفاده کنید تا سرعت یادگیری خود را افزایش دهید؟
- زمانی را به کار کردن با نرمافزارها، برنامهها، فیلمها و فایلهای صوتی با قلم و کاغذی در دستتان اختصاص دهید.
- از تمرینهایی به جز شنیدن، مثلا تمرین خواندن استفاده کنید تا سطح لغات خود را بهبود ببخشید.
حتی اگر فکر میکنید که مهارتهای شنیداری خیلی خوبی ندارید، بدانید که اگر زمان خود را برای انجام فعالیتهای مفید صرف کنید، میتوانید پیشرفت کنید.
برگرفته از: www.fluentin3months.com
خیلی مفید بود! من از کودکی به یادگیری زبان علاقه داشتم ولی هیچ وقت تمام تلاشمو نکردم. و حالا وارد رشته اموزش زبان شدم و خیلی مشکل دارم.و از درس هم عقب موندم .
منم فقط کلیپ نگاه میکردم و متوجه نمیشدم ولی حالا متوجه شدم که دایره لغاتم خیلی پایینه!
امیدوارم موفق شم !همش به خودم میگم باید رهاش کنم ولی یه حسی میگه میتونم ادامه بدم!
و با خوندن این متن فهمیدم همه اولش همین مشکل رو داشتن! خیلی امیدوار شدم!
خیلی خوب بود فکر میکردم من فقط این احساس رو دارم! مخصوصا الان که وارد رشته اموزش زبان شدم خیلی احساس نا امیدی میکنم!
بسیار خوب و کاربردی بود. ممنون.
سلام شیما جان؛
از لطفت ممنونم دوست عزیز