چگونه به شکل موثر به انتقاد دیگران پاسخ دهیم؟

12

شاید بسیاری از ما خاطره‌ی خوبی از نقد شدن و انتقاد کردن از دیگران به‌یاد نداشته باشیم. ممکن است واقعیتی را طوری بیان کرده باشیم که به‌جای کمک به طرف مقابل، موجب ناراحتی یا ناامیدی او شده باشیم. احتمال دارد کسی به‌درستی از ما انتقاد کرده باشد اما درنهایت، به‌جای توجه به برطرف کردن ضعف‌ها، ناامید شده و به کل از فعالیت خود دست کشیده باشیم. چرا چنین اتفاقاتی می‌افتند و بازخوردها به نتایج مطلوبی منجر نمی‌شوند؟ چگونه از دیگران انتقاد کنیم تا بازخورد خوبی به آنها بدهیم؟ اگر کسی از ما انتقاد کرد، چگونه انتقادش را پاسخ بدهیم؟ این مسئله را باید در سه بُعد بررسی کرد: «منتقد، موضوع نقد، نقدشونده» برای دریافت پاسخ این پرسش‌ها، ادامه‌ی مقاله را مطالعه کنید.

همان‌طور که می‌دانید، ناآگاهی منتقد باعث می‌شود کارکرد مثبت انتقادات او کمرنگ شود. هرچه شیوه‌ی انتقاد از الگوی متعارف خود فاصله بگیرد، احتمال بروز واکنش منفی در افراد نیز بیشتر می‌شود. موارد زیر تعدادی از مهم‌ترین و فراگیرترین واکنش‌های منفی افراد در برابر انتقاد هستند:

رونیکس
  • پرخاشگری؛
  • خودخوری؛
  • قهر کردن و کناره‌گیری؛
  • غیبت و سخن‌پراکنی؛
  • چشم‌پوشی از حقوق خود؛
  • بدبینی نسبت به توانایی‌های خود؛
  • کینه به دل گرفتن و تلافی در موقعیتی دیگر؛
  • تلنبار کردن خشم و تخلیه‌ی آن بر سر فردی ضعیف‌تر.

این مسئله قطعا بی‌علت نیست اما غیر از نحوه‌ی انتقاد، می‌توان دلیل آن را در میزان تأثیرپذیری افراد از انتقاد نیز جست‌وجو کرد.

چه افرادی ظرفیت انتقادپذیری کمتری دارند؟

چه افرادی ظرفیت انتقادپذیری کمتری دارند

تفاوت جنسیت، تیپ شخصیتی، نوع تربیت، الگویِ زیستیِ جامعه و دیگر عوامل تأثیرگذار بر شکل‌گیری هویت افراد، سهم بسزایی در نوع واکنش آنها به انتقاد خواهد داشت.

در میهن ما، آن‌طور که به نظر می‌رسد، تعارف و مهرطلبی بر صراحت و واقع‌بینی غلبه دارد. به‌عبارت دیگر، بسیاری از ما ترجیح می‌دهیم به‌جای رویارویی با مسائل و گفت‌وگو برای حل‌وفصل آنها، با پادرمیانی یک ریش‌سفید، صورت مسئله را با روبوسی و سلام‌وصلوات پاک کنیم. به بیان دیگر، تصمیم می‌گیریم به‌جای توجه به رفتار خود و تحلیل آن، تا می‌توانیم دلی به‌دست آریم، چون به ما یاد داده‌اند دل شکستن هنر نمی‌باشد. در این شرایط، اختلاف نظرات و تفاوت دیدگاه‌ها را به رسمیت نمی‌شناسیم و به‌جای مدیریت و بهبود رفتار خود، فرار را بر قرار ترجیح می‌دهیم. همین نوع واکنش است که موجب می‌شود مدام از یک رابطه، به رابطه‌ی دیگر بپریم بی‌آنکه در هیچ‌یک از آنها، تجربه‌ای لذت‌بخش، مولد و پایدار را پشت سر گذاشته باشیم. بعد هم نتیجه بگیریم که همه‌ی مردها یا همه‌ی زنان چنین و چنان هستند.

با توجه به نکات یادشده، می‌توان گفت به‌طورکلی افرادی که خصوصیات زیر را دارند، در مقابل انتقاد شکنندگی و فروپاشی بیشتری از خود نشان می‌دهند.

۱. احساسی‌ها

این افراد در مقایسه با دیگران آسیب‌پذیرتر هستند، به‌خصوص اگر درونگرا هم باشند. آنها زود به دل می‌گیرند و به‌اصطلاح، پوست نازکی دارند. از آنجا که معمولا برونگرایی طرفداران بیشتری دارد، افراد درونگرا به‌طور پیش‌فرض گزینه‌ی چشم‌گیرتری برای انتقاد به نظر می‌آیند زیرا سکوت، دیرجوشی، تفکر، انزوا و … از جمله خصلت‌های رفتاری آنهاست. گویی ناهمانندی‌شان با دیگران، از دید برخی ننگ محسوب می‌شود. (برای کسب اطلاعات بیشتر، به کتاب «همسر مناسب شما: همسرتان را از تیپ شخصیتی مناسب خود انتخاب کنید؛ ناشر: نقش‌ونگار؛ تاریخ نشر: اسفند ۱۳۹۵» مراجعه کنید.)


حتما بخوانید: نحوه رفتار با افراد درونگرا و درک آنها

۲. افراد با عزت نفس پایین

افرادی که عزت نفس پایینی دارند، به‌علت حساسیت بیش‌از‌حدی که نسبت به سیگنال‌های موجود در محیط دارند، مستعد این هستند که با سوءتعبیر، واقعیت امر را خلاف آنچه هست درک کنند. به‌عبارتی، برخی را اغراق‌آمیز و برخی را ناچیز در نظر می‌گیرند. همین غیرواقع‌بینی، موجب اختلال در ارتباطات آنها و درنهایت باعث شکنندگی‌شان می‌شود.


حتما بخوانید: جملات تأکیدی برای تقویت عزت نفس

۳. برخی از زنان

برخی از زنان

روی هم رفته، زنان نسبت به انتقاد حساسیت بیشتری دارند، به‌خصوص اگر کهن الگوی غالب‌شان «پرسفون» و «دیمیتر» باشد. آنها ممکن است با قهر کردن، خشم انفعالی، سرکوب احساسات، کوتاه آمدن و پذیرفتن تقصیرها، نسبت به انتقادات واکنش نشان بدهند. (برای کسب اطلاعات بیشتر به کتاب «نمادهای اسطوره‌ای و روان‌شناسی زنان؛ نویسنده: شینودا بولن؛ مترجم: آذر یوسفی؛ سال انتشار: ۱۳۹۵» مراجعه کنید.)

به‌طورکلی، تفاوت جنسیتی زنان و عملکرد خاص سیستم بدن آنها، می‌تواند باعث نوسان قدرت نقدپذیری‌شان شود. با این همه، زنانی وجود دارند که شکست‌ناپذیر هستند و پشت مردان را به خاک می‌مالند. نمونه‌ی آن را می‌توانید در فیلم سینمایی «دوئل» به کارگردانی احمدرضا درویش ببینید.

۴. مردانی با کهن الگوی زئوس و پوزیدون

انتقاد از آنها ممکن است حتی به قیمت نابودی فرد منتقد تمام شود مگر اینکه فرد منتقد، خود پوزیدون یا زئوسی مقتدرتر از فرد نقدشونده باشد. مردان زئوسی نسبت به احساس ناتوانمندی و مردان پوزیدونی نسبت به احساس غیرارزشمندی واکنش شدیدتری از خود نشان می‌دهند. زئوسی‌ها از دست‌کم گرفته‌شدن و ضعیف‌بودن ناراحت می‌شوند؛ اما طعنه زدن، نمک‌نشناسی، محبت‌ناپذیری و به‌طورکلی بی‌اعتنایی، مردان پوزیدونی را بیش از هر چیز دیگری به آستانه‌ی انفجار نزدیک می‌کند. زئوسی‌ها میدان را ترک نمی‌کنند، آنها آن‌قدر با شما می‌جنگند تا شکست‌تان بدهند. حتی ممکن است دست به دامان دوزوکَلَک شوند. اما پوزیدونی‌ها غالبا بازی را به‌هم می‌ریزند. از نظر آنها بازی زمانی معنا دارد که خودشان برنده باشند. (برای کسب اطلاعات بیشتر، به کتاب «انواع مردان اثر ژان شينودا بولن» مراجعه کنید.)

انتقاد چه رابطه‌ای با مدل ذهنی و نظام ارزشی افراد دارد؟

آنچه گفتیم، به معنای آن نیست که کسی حق ندارد از افراد یادشده انتقاد کند، بلکه نشان‌دهنده‌ی آن است که در هنگام انتقاد از آن افراد، باید به کدام ارزش‌های اخلاقی و عرفی مقبول آنها بیشتر توجه کرد. توجه به نکات فوق، به فرد نقدشونده نیز کمک می‌کند دچار سوءتعبیر نشود و هر تفاوت سلیقه و عقیده‌ای را بلافاصله نقص و ضعف خود قلمداد نکند.

در همین خصوص، قصد داریم دو مورد از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار در تفاوت ذهنیت‌ها و باورهای افراد را بیان کنیم:

۱. تفاوت ارزش‌ها

تفاوت ارزش‌ها

قرار نیست همه‌ی افراد در زندگی خود از خط‌مشی واحدی پیروی کنند. بر همین اساس، تا زمانی که ارزش‌های فردی کسی هنجارهای قانونی و پذیرفته‌شده‌ی جامعه را نقض نکرده باشد، انتقاد از رفتار او بی‌معنا خواهد بود، حتی ممکن است از آن با عنوان فضولی و ورود به حریم شخصی نیز تعبیر شود. در ضمن احتمال نتیجه‌بخش بودن آن پایین‌تر از حد معمول خواهد بود.

۲. تفاوت سبک زندگی

اقوام و مذاهب مختلف، بنا بر الگوی زیستی و آداب و رسوم خاص خود، با یکدیگر تفاوت دارند. هیچ بعید نیست بی‌احترامی به سُنت‌های پذیرفته‌شده‌ی آنها، کار را به‌جای «تعامل» به «تقابل» تبدیل کند. به فرض که برخی از آیین‌ها و مناسک آنها با نظام ارزشی شما منطبق و همخوان نباشد. اگر بخواهید به‌سرعت شمشیر به دست بگیرید و ذهنیت آنها را اصلاح کنید، به‌عنوان یک شورشی و یاغی شناخته خواهید شد. اول اینکه تا کسی خود به اهمیت تغییر پی نبرد و از دل و جان خواستار آن نباشد، نه‌تنها برای بهبود وضع خود تلاش نمی‌کند، بلکه در برابر تغییرات نیز مقاومت خواهد کرد. در ثانی، نمی‌شود در عرض چند ثانیه، به مبارزه با سُنت‌هایی برخاست که نسل اندر نسل، در وجود دیگران رخنه کرده‌اند. در چنین شرایطی، به نظر می‌رسد که مدیریت احساسات و تلاش برای برقراری ارتباط مؤثر، گزینه‌ی مفیدتری باشد.

خطاهای شناختی چه تأثیری در پاسخگویی به انتقادها دارند؟

آشنایی با خطاهای شناختی و توجه به آنها در زندگی، ضامن کاهش بسیاری از برداشت‌های بد خواهد بود. درنتیجه بسیاری از جروبحث‌ها اصلا شروع نمی‌شوند که بخواهیم راهی برای حل‌وفصل آنها بیابیم. آشنایی با خطاهای شناختی، قدرت و نیرویی به فرد می‌دهد که موانع پیش روی خود را حتی در تاریکی، تا حد قابل ملاحظه‌ای شناسایی و درنتیجه از آنها دوری کند. در ادامه تعدادی از مهم‌ترین خطاهای شناختی را با هم مرور می‌کنیم. کسی که با این خطاها آشنا باشد، هم می‌تواند بهتر انتقاد کند و هم می‌تواند به انتقادات دیگران بهتر پاسخ بدهد.

۱. خطای هاله‌ای

خطای هاله‌ای

اگر یک نفر در صفت «الف» مورد تأیید است، پس حتما در صفت «ب» هم مورد تأیید است. در اثر این خطا، شاید خوش‌تیپ‌ها، باسواد و بااخلاق نیز به نظر برسند، چنانکه ممکن است افراد زورگو، بی‌سواد به چشم بیایند.

۲. خطای توجه صِرف به شواهد تأییدکننده

«اگر این دارو را بخورم، دیگر نیازی به عمل جراحی ندارم. همسایه‌مان هم مشکل من را داشت، همین دارو را خورد و خوب شد.» یعنی پزشک شما به ذهنش نمی‌رسید به‌جای عمل جراحی، برای‌تان چنین دارویی تجویز کند؟! اگر در صورت استفاده از دارو، سلامتی خود را بازنیافتید، می‌خواهید به پزشک‌تان مراجعه کنید یا یقه‌ی همسایه‌تان را بگیرید؟

۳. خطای تفکر صفر و یکی

«وقتی فرزندانم را راهنمایی می‌کنم، من را به این متهم می‌کنند که وارد حریم شخصی‌شان شده‌ام، پس دیگر آنها را راهنمایی نمی‌کنم.» واقعا نمی‌شود به گزینه‌ای بین این دو فکر کرد؟ مثلا روش راهنمایی، زمان و موقعیت آن را تغییر داد؟ یا منظور خود را به شخص دیگری منتقل کنیم و از او بخواهیم فرزندان‌مان را راهنمایی کند؟ شاید از آن فرد حرف‌شنوی بیشتری داشته باشند. آیا نمی‌توان به آنها کتاب، فیلم، مصاحبه و چیزهایی دیگری پیشنهاد کرد که خودشان مسئله را پیگیری کنند؟

«می‌خواستم ورزشکار شوم، اما آسیب‌دیدگی زودهنگام، مانع از تحقق رؤیایم شد. پس ورزش را کنار می‌گذارم و پیِ ادامه‌ی تحصیل یا کار آزاد می‌روم. سعی می‌کنم این مسئله را فراموش و علاقه‌‌ی شدیدی را که به ورزش دارم، انکار و سرکوب کنم.» واقعا نمی‌شود به گزینه‌ای بین این دو فکر کرد؟ مثلا مربی‌گری؟ آنالیزور تیم؟ روان‌شناس تیم؟ مترجم تیم؟ تهیه‌کنندگی برنامه‌ی ورزشی؟ روزنامه‌نگار ورزشی؟ تولیدی پوشاک ورزشی؟ نویسنده‌ی تاریخچه‌ی رشته‌های ورزشی؟ نویسنده‌ی زندگی‌نامه‌ی ورزشکاران؟ پژوهشگر ورزشی؟ گزارشگر ورزشی؟ گوینده‌ی خبر ورزشی؟ و …

۴. فاجعه‌آمیز کردن پیامدها

«اگر در کنکور قبول نشوم، تمام زندگی‌ام را باخته‌ام. اگر سرباز بشوم دیگر هیچ راهی برای رسیدن به علائق و اهداف خود نخواهم داشت و …»

۵. غلو در نکات منفی و کم‌توجهی به نکات مثبت (یا برعکس)

غلو در نکات منفی و کم‌توجهی به نکات مثبت

«تیم ملی فوتبال در بازی آخر بسیار بد عمل کرد. پس نتیجه می‌گیریم که هرگز نمی‌توان به عملکرد این تیم در جام‌جهانی امیدوار بود.»

آیا به‌علت کیفیت نامقبول بازی آخر، می‌توان از صدرنشینی و رکورد گل نخوردن‌های تیم ملی در دیدارهای انتخابی جام‌جهانی چشم‌پوشی کرد؟

۶. ذهن‌خوانی

«وقتی از استاد سؤال کردم، جوابم را کامل نداد. از چشمانش خواندم که هنوز از حرف دیروزم ناراحت است. از همین الان باید خودم را برای مشروط شدن حاضر کنم.»

از کجا معلوم؟ شاید استاد پاسخ شما را در آن لحظه به خاطر نداشته است یا شاید درگیر مطلب دیگری بوده است!

۷. قضاوت زودهنگام

«دوستم پس از یک ساعت تأخیر به محل قرار رسید. هرچه زنگ می‌زدم جوابم را نمی‌داد. شاید فکر کرده من متوجه نمی‌شوم که رفتار توهین‌آمیزی دارد! می‌دانم چطور حالش را بگیرم. دفعه‌ی بعد که قرار بگذاریم، من هم پس از یک ساعت تأخیر می‌آیم. می‌خواهم قیافه‌اش را در آن شرایط ببینم.»

شاید واقعیت این باشد: دوست شما تلفن همراه خود را در خانه جا گذاشته است. ۱۰ دقیقه هم زودتر از شما آمده است، اما شما محل قرار را اشتباه آمده و یک کوچه بالاتر ایستاده‌اید. حالا به او حق می‌دهید که او هم در دل خودش، هرچه می‌خواهد نثار شما کند؟

۸. تعمیم مبالغه‌آمیز

در امتحان ریاضی نمره‌ی دلخواه خود را به‌دست نمی‌آورید. پس نتیجه می‌گیرید که همیشه خنگ بوده‌اید. آیا این طرز فکر معقول و مقبول است؟

هنگام نوشتن چک، یک صفر بیشتر می‌گذارید. برای اصلاح آن راهی به ذهن‌تان نمی‌رسد. از کسی کمک می‌گیرید. آن‌قدر شما را سرزنش می‌کند که اصلا دیگر مجالی برای دریافت راهنمایی باقی نمی‌ماند. آیا از این اتفاق، می‌توان نتیجه گرفت که شما همیشه بی‌عرضه بوده‌اید؟

مردی به همسرش خیانت می‌کند. آن خانم نتیجه می‌گیرد که تمام مردها سوءاستفاده‌گر هستند. آیا واقعا این چنین است؟ آیا نباید یک لحظه به این فکر کند که اگر آگاهی بیشتری داشت، ممکن بود زودتر متوجه شود که طرف مقابلش او را سر کار گذاشته است؟

۹. نادیده گرفتن موارد مهم ناشی از تمرکز بیش‌ازحد بر جزئیات

نادیده گرفتن موارد مهم ناشی از تمرکز بیش‌ازحد بر جزئیات

هزار خواستگار قابل قبول می‌آید. مثل مارگزیده‌ای هستید که از ریسمان سیاه‌وسفید هم می‌ترسد. آنگاه تمام قضایا را رها می‌کنید و می‌گویید: «فقط می‌خواهم صداقت داشته باشد؟»

واقعا اگر شخصی صادق باشد اما اعتیاد داشته باشد او را به همسری می‌پذیرید؟ اگر صادق باشد اما بی‌احساس، آیا باز هم گزینه‌ی خوبی برای شروع زندگی مشترک خواهد بود؟

چگونه به شیوه‌ای مؤثر انتقادات را پاسخ بدهیم؟

تمام مطالب قبلی، پیش‌زمینه‌ای بود تا برای آشنایی با روش مطلوب پاسخگویی به انتقاد آماده شوید. پیش از هر چیز باید گفت همان‌قدر که دیگری به خود حق می‌دهد که از شما انتقاد کند، در بسیاری از موارد، شما نیز به‌سادگی می‌توانید بگویید: «من از شما نظر نخواستم»، مگر اینکه نماینده‌ی مردم، مسئول یا صاحب سِمَتی باشید و پاسخگویی جزء وظایف شما باشد در غیر این صورت، می‌توانید تا آخر بشنوید، اما مجبور نیستید صحت و سقم حرف گوینده را تأیید کنید. می‌توانید حق را به او بدهید. همچنین می‌توانید اثربخشی‌ پیشنهادهایی را که به شما می‌شود، تأیید کنید اما به آنها عمل نکنید.

به لحن منتقد توجه کنید و بدون طعنه و کنایه از او بپرسید:

  • چه هدفی از انتقاد داری؟
  • واقعا می‌خواهی به من کمک کنی؟
  • واقعا کیفیت کار من برای تو اهمیت دارد؟
  • واقعا فکر می‌کنی اگر انتقاد نکنی حقی از تو ضایع می‌شود؟
  • اصلا چه انتظاری از من داشته‌ای که هنوز برآورده نشده است؟

بعد بررسی کنید آیا آنچه مدنظر دارد، برای شما نیز مهم است؟ از او بپرسید نقص موجود، چقدر به کل کار صدمه زده است؟ آیا اینها باعث شده‌اند که نقاط مثبت به چشم نیایند؟ بیشتر از او سؤال کنید تا دریابید پشت استدلال‌هایی که ارائه می‌کند، چه انگیزه‌های ناپیدایی وجود دارد؟ آخر سر از او بپرسید که فکر می‌کند چند نفر دیگر با او هم عقیده هستند؟ چند نفر مایل به تغییر وضع فعلی هستند؟ و درنهایت چه پیشنهادهایی برای بهبود وضع موجود دارد؟

نمونه‌ای از پاسخگویی مطلوب به انتقاد در موقعیت‌های خاص

نمونه‌ای از پاسخگویی مطلوب به انتقاد در موقعیت‌های خاص

فرض کنید منشی یک شرکت هستید. رئیس از شما ایراد می‌گیرد که چرا در نگارش متن گزارش خود دقت نکرده‌اید؟ برای واکنش گزینه‌های متعددی وجود دارد:

۱. دهان به دهان شدن

مگر چقدر به من حقوق می‌دهید که چنین توقعاتی دارید؟ اگر منشیِ دقیق می‌خواهید، بروید یک نفر دیگر بیاورید.

۲. کوتاه آمدن

بله حق با شماست. من همیشه گیج و منگم.

۳. دلیل‌تراشی

از صبح که آمدم سردرد داشتم. قول می‌دهم دیگر تکرار نشود.

۴. ایجاد احساس گناه و شرمندگی

مظلوم گیر آورده‌اید؟ اگر مرد بودم، باز هم همین‌طوری سرم داد می‌زدید؟ الان که جلوی همکارانم شخصیتم را خُرد کردید، کیفیت متن گزارش ارتقاء پیدا کرد؟

۵. سکوت و خودخوری

در دل‌تان می‌گویید به وقت مناسب، جوری حالش را می‌گیرم که نفهمد چه بر سرش آمده است!

۶. جست‌وجوی شواهد بیشتر برای درک واقعیت

می‌توانید به‌جای هرگونه واکنش نامطلوب، باقاطعیت و اقتدار با رئیس گفت‌وگو کنید. چه کسی گفته است همیشه شما مایه‌ی نقص و خسارت هستید؟ نباید به این سادگی از حقوق فردی‌تان بگذرید. در ادامه نمونه‌ای از این گفت‌وگو ارائه شده است:

– کدام متن؟
+ همین متنی که امروز نوشتید.
– چه مشکلی داشت؟
+ برخی از اعداد و ارقام مبهم هستند. جمع حساب‌ها با مبلغ کل همخوانی ندارد. مستندات بدون منبع ثبت شده‌اند. بازه‌ی زمانی و میزان سود حاصل از فعالیت شرکت، دقیقا مشخص نیست.
– بسیار خوب! لطفا گزارش را به من پس بدهید تا آن را بازنگری کنم.

مدیر گزارش را به شما پس می‌دهد. شما آن را بازبینی می‌کنید و با متن دست‌نویس تطبیق می‌دهید. متوجه می‌شوید گزارشی که به دست رئیس رسیده، همانی نیست که امروز نوشته‌اید. شما گزارش برآورد و تخمین سرمایه‌ی اولیه‌ و سود نهایی پروژه را که پیش از این تایپ کرده بودید، به اشتباه به‌عنوان گزارش نهایی به رئیس داده‌اید. از گزارشی که امروز نوشته‌اید، به‌سرعت پرینت می‌گیرید و به رئیس تحویل می‌دهید. این چنین، در عوض کشته شدن، حداکثر یک خراش سطحی را تحمل خواهید کرد.


در ادامه بخوانید: چگونه به‌شکل مؤثر از دیگران انتقاد کنیم؟
گامی برای تسلط شما بر مهارت‌های برقراری ارتباط



تهیه شده در chetor
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین دیدگاه‌ها (از 12 دیدگاه)
  1. الناز می‌گوید

    درود و عرض سپاس از زحمات شما
    انتقادی داشتم ؛ متن تا حدی ثقیل نوشته شده است؛ مثلا برای من که دانشجوی دکتری فنی هستم فهم کلمات تخصصی روانشناسی مثل زئوس و پوزیدون و… واقعا مشکل است؛ ای کاش در موردشان کمی توضیح داده میشد. به همین دلیل من خسته شدم و متن را نیمه رها کردم.

    1. سعید تارم می‌گوید

      سلام!
      از توجه شما سپاس گزارم!
      تمام تلاش من به عنوان نویسنده، نوشتن مقاله ای بوده است که در عین خوش خوان بودن، برای مخاطب جنبه کاربردی داشته باشد. غیر از این، تیم قدرتمند ویراستاری چطور، نکات لازم را به نویسندگان و مترجمان خود، گوشزد می کند. با وجود این توضیحات، من به سهم خودم سعی می کنم در آینده، در نگارش مقالات، طوری عمل کنم که مخاطبان بیشتری بتوانند از آن استفاده کنند.
      گذشته از این، باید گفت که زئوس و پوزیدون، دو تا از خدایان اسطوره ای یونان باستان هستند. امروزه اسطوره شناسی تبدیل به یک دانش مهم شده است؛ طوری که در روانشناسی، هنر و برخی دیگر از زمینه ها، مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است.
      بر همین اساس، به اعتقاد یونانیان دنیای قدیم، این دو صاحب قدرت ها و خصلت های خاص خود هستند. هر دو اقتدارگرا، سلطه جو و رقابت طلب هستند؛ اما واکنش هر یک، نسبت به موانع پیش روی خود، متفاوت است.
      بنا به آنچه در متن گفته شد «زئوسی‌ها از دست‌کم گرفته‌شدن و ضعیف‌بودن ناراحت می‌شوند؛ اما طعنه زدن، نمک‌نشناسی، محبت‌ناپذیری و به‌طورکلی بی‌اعتنایی، مردان پوزیدونی را بیش از هر چیز دیگری به آستانه‌ی انفجار نزدیک می‌کند. زئوسی‌ها میدان را ترک نمی‌کنند، آنها آن‌قدر با شما می‌جنگند تا شکست‌تان بدهند. حتی ممکن است دست به دامان دوزوکَلَک شوند. اما پوزیدونی‌ها غالبا بازی را به‌هم می‌ریزند. از نظر آنها بازی زمانی معنا دارد که خودشان برنده باشند.»
      (برای کسب اطلاعات بیشتر، به کتاب «انواع مردان اثر ژان شينودا بولن» مراجعه کنید.)

      1. الناز می‌گوید

        درود بر شما
        سپاس فراوان هم بابات انتقادپذیری و هم بابت توضیح کاملتون در مورد دو اصطلاح زئوس و پوزیدون.
        در پناه خداوند موفق باشید و البته مخاطبانتان روز به روز بیشتر از قبل بشوند انشاالله که با این رویه حتما خواهند شد.

  2. بهروز می‌گوید

    چقدر این مقاله زیبا، مختصر و مفید نگاشته شده است و چقدر خوب است که ما در میان تارنماهای ایرانی «چطور» را همراه و آموزگارمان برگزیده ایم.
    از شما بسیار می آموزم و تنها راه ادای حق، معرفی شما به دیگران است.
    سپاسگزارم

    1. سعید تارم می‌گوید

      سلام!
      بهروز عزیز از نظر لطف شما سپاس گزارم!
      موفق باشید.

  3. ساره می‌گوید

    سلام
    قلم خوبی دارید، متنی غنی در عین حال روان.